اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

تموم شد


امتحانام تموم شد، یعنی قشنگ یک ماه و نیم درگیر درس خوندن بودم شدددددددید....

اصن یه وضی... یه بچه درسخونی شده بودم که بیا و ببین.... از اون حال بهم زنای اساسی، البته این برای خیلی ها عادیه ولی من خودم به شخصه این دومین ترم تو تمام زندگیمه که اینقدر از خودم آدم مزخرفی دروکرده بودم 

ولی حال می داد ها، ادای شاگرد اول ها رو درآوردن واسه خودش عالمی داره

از اونایی که وقتی از امتحان می آی بیرون می گی "واااااای قسمت ج سوال فلان اون گوشه اش رو یادم رفت بنویسم.... خدای من حالا 19 می شم" بعد یه قیافه افسرده به خودت می گیری و می گی "بلد بودماااااا حیف شد" 

یعنی تو عمرم همیشه این جور آدمها رو مسخره کرده بودم ولی خوب دروغ چرا دلم می خواست یه روزی اینجوری امتحان بدم

بنابراین این جانب از قبل از امتحانها همه درسها رو خوندم، خلاصه نویسی کردم، نکته برداری کردم، کتابهام همش مارکدار شده بود و زیر متن ها خط کشیده شده بود.... لج تون دراومده ها 


بعد خوب هیچی دیگه الان تموم شد بعد از یه هفته مرخصی دیروز اومدم سرکار، انگار کن که از تو غار اومده باشم بیرون

دیروز رو وقت گذاشتم تا یادم بیاد، من کجام؟ اینجا کجاست؟ ما چی می فروشیم؟ دنیا دست کیه؟ و اینا

امروز از صبح می خواستم بنویسم تا درصد مزخرفیم رو با شما شیر کنم بلکه کم شه ولی خوب برهمگان واضح و مبرهن است که اول باید اینا رو برای لاله می گفتم تا دستم به نوشتن بره

لذا اول عمق فاجعه رو برای لاله توضیح دادم و با هم به من خندیدیم و اه اه کردیم و حالم خوب شد حالا برای شما نوشتم  شما هم بخندید و شاد باشید و بدوبیراه بگید بهم خوش باشیم با هم حالشو ببریم.... والا 


پ.ن: قبل از رفتن تو غار یه دوست عااااااالی دنیای واقعیم یهو منو اینجا پیدا کرد و یهو اومد تو وایبرم نوشت یه وبلاگ دیدم فکر می کنم تویی.... منو می گی! گفتم آدرسشو بده.... داد لامصب.... گفتم حالا چرا فکر می کنی منم؟ گفت آخه این و این و اینش عین توئه  دیدم خوب حرف حساب که جواب نداره.... لکن اعتراف کردم که خودمم  اصن یه وضی 

نظرات 4 + ارسال نظر
گلابتون بانو چهارشنبه 8 بهمن 1393 ساعت 11:08 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

قبول دارم که خوشحالی خیلی بزرگیه! البته شادی من بزرگتره که چند ساله اصلا امتحان نداشتم!!!
خسته نباشی شاگرد زرنگ!

واقعا خوش به حالت
فدات عزیزم

فخری سه‌شنبه 30 دی 1393 ساعت 13:09

سلاممممم
امتخانهای منم تموم شددددددددددد:)))))))))))))))))

سلام هوررررررررا

نوا سه‌شنبه 30 دی 1393 ساعت 00:26

خسته نباشید
اصلا من برای همین ارشدنمیخونم اخه هرکی ارشدمیخونه همینجوری میشه مدل شاگردزرنگی اعصاب خوردکن

نوا حال می ده بیا بخون
بزار یه بارم ما مثل بقیه بشیم والا

آفرین دوشنبه 29 دی 1393 ساعت 13:01

متحانای دختر من امروز تموم میشه و البته همسر هنوز دو هفته دیگه امتحان داره و باید هنوز خونه ساکت بمونه.

تبریک به خاطر دخترت
همسرت هم ایشالا امتحانهاشون رو خوب پاس کنند
چرا اینقدر مال همسرت طول کشید؟؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.