اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

امن یجیب...

دوستای عزیز ازتون خواهش می کنم برای یه لحظه و یکبار با یه امن یجیب همراه من بشوید و برای مامانم دعا کنید

تمام داروهایی که دکترا تو این سه هفته پیش دادن بی اثر بوده تا جایی که دیگه شک کردن و گفتن اگه فقط موضوع شوک عصبی بود تا حالا باید بهتر می شد

باید شنبه بره برای سی تی اسکن 

دعا کنید چیزه خاصی نباشه واقعا طاقت و تحمل هیچی رو ندارم 

نظرات 26 + ارسال نظر
بهاردخت شنبه 7 دی 1392 ساعت 12:55 http://bahar-dokht.blogfa.com

نسیم عزیزم..
ازهمان روز اول خبر داشتم اما از انجایی که فوت مادربزرگم که کاملا سالم و سرحال بودن همینجوری بود... و میفهمم این شک یعنی چه... نتوانستم حرفی بزنم...
و تنها کاری که ازم بر میامد دعا بود...
اگر توانستید قران زیاد بخوانید، از چندجای مختلف شنیدم که طنین قران در خانه هایی که غمشان سنگینه خیلی خوبه...

منونم عزیزم
خدا مادر بزرگتونو بیامرزه

سحرناز شنبه 7 دی 1392 ساعت 10:20

نسیم جون اصلا نگران نباش, اون بیماری که گفتم قابل کنترله, مامان من هم الان خوبه, اون بیماری یه جور اختلال تو سیستم ایمنی بدنه که رو کارکرد عضله تاثیر میذاره, مامان من نزدیک به 20 ساله که این بیماریو داره اما چون خیلی بیماری شناخته شده ای نبود خیلی طول کشید تا فهمیدن چیه, البته تا جایی که میدونم این بیماری تو سن بالای 40 خیلی نادره, فقط قوی باش و مراقب خودتو مامانت باش

راجع به این تحقیق کردم می گن یه جور بیماری ژنتیکی هست
پس احتمالا به مامان نخوره
بازم ممنونم ازت

نسیج جون دعا می کنیم غیر از این کاری از دستمون بر نمیادان شاء الله که چیزی نیست و زود زود خوب میشن

مرسی

ایمان جمعه 6 دی 1392 ساعت 00:08

انشالله بهتر میشه

ممنون

سحرناز پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 22:07

تسلیت بهت میگم نسیم جان, فقط گذشت زمان میتونه مرهمی روی این زخم باشه اما نهایتا هممون یه روز باید بریم. دلتو با این فکر آروم کن. بگذریم, مشکل مادرت کمی شبیه به مشکلیه که مادرم در گذشته داشت که اون هم بعد یه ناراحتی پیش اومد,دکترهاتشخیص بیماری میاستینی رو دادن, یه جور ضعف عضله, البته انشالله که اصلا چیز مهمی نباشه, فقط گفتم که اینو گوشه ذهنتون داشته باشید,چون اگه خدانکرده یک درصد مشکلشون همین باشه تشخیص به موقع اش خیلی به نفع بیماره,

این چه بیماری ای هست؟؟؟؟
می شه لطفا بیشتر توضیح بدی
الان حال مادرتون چطوره؟؟؟؟

فخری پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 21:38

سلام نسیم جان خوبی؟
زیاد نگران نباش انشاا... خیلی زود خوب میشه چشم مادرتون. من براشون دعا میکنم.

متشکرم

فلفل پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 19:49 http://felfelane.persianblog.ir

بد به دلت راه نده نسیم.ایشالا که چیز خاصی نیس
دعا گوییم اگه قابل باشیم

فدات شم

یاس پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 19:14 http://www.soundsoflife.blogfa.com

نسیم جانم دیشب بعد از مدت ها اومدم سراغ وبلاگت و واقعا شوکه شدم. از دیشب دارم خودم رو سرزنش می کنم که چرا این مدت این قدر درگیر خودم شدم که دوستم رو فراموش نکردم و اصلا نفهمیدم که چه بر اون گذشته. هرچند که شاید دونستنم هم دردی رو نمی تونست ازت دوا کنه اما برای خودم تسکین بود.
واقعا متاسفم. من همیشه میگم که مرگ حقه اما خدا برای هیچ خانواده ای مرگ های ناگهانی رو پیش نیاره که تحملش واقعا سخته. چیزی که خودم هم چند سال پیش تجربه کردم.
من اصلا دلداری دادن بلد نیستم. اصلا نمی دونم اینجور وقت ها چی باید گفت. وقتی خودم در شرایط مشابهی بودم هرکسی حرفی می زد تو دلم می گفتم بس کن تو رو خدا. این قدر شعار نده.
زمان التیامی شد برای حال همه ما. امیدوارم که برای شما هم همینطور باشه.
ایشاالله که مامانت مشکل خاصی ندارن. از صمیم قلب دعا می کنم دوستم.

همین که کنارم هستی ازت ممنونم

توت فرنگی پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 18:16 http://setayeshgar58.blogfa.com/

انشالله چیزی نیست، گاهی شوک اثرش توی طولانی مدت باقی می مونه نگران نباشید خدا بزرگه

خدا بزرگه

reihaneh banu پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 17:17 http://:-)

خواندم و از ته دل دعا کردم....

لطف کردی

گلابتون بانو پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 16:55 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

"امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء"

انشاالله که چیز مهمی نباشه و حالشون به زودی بهبود پیدا کنه.

مرسی عزیز دلم

نیکی پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 15:36

چشمشون بسته شده. چون نمیخوان ببینن. چشم چپ هست، نه؟

بله چشم چپ
دقیقا

نوا پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 12:01 http://navaomom.persianblog.ir

نسیم جان من خیلی شرمنده شدم که الان پیش شما اومدم.متاسفم عزیزم هرقدر ازین داغ دورتر بشی بازهم تلخه وبازهم درد داره .الهی که عزیز رفته شما با صالحین محشور باشه.
عزیزم درباره افتادگی پلک مامان نگران نباش انشاالله که موردی نیست . این احتمالا یک فلج عصب صورته با فیزیوتراپی برطرف میشه دلایل مختلف داره گاهی یک ویروس حمله میکنه گاهی همزمان بایک فشار عصبی وضعف سیستم ایمنی فرد دچارش میشه خطرناک نیست فقط درمانش زمانبره والبته شرایط روحی فرد هم خیلی مهمه .

دارن فیزپوتراپی می کنن اثر نداشته
امکان ویروس هم حدس زده شده

ترنم پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 11:58 http://mojarad.persianblog.ir

راستش هیچ وقت همراه خوبی در غم ها نبودم. این چند وقت هم در سکوت با در غمت همراه بودم. امیدوارم خستگی روحی باشد فقط

عزیزم

گیس گلابتون پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 11:40

نسیم گلم
من نمی دانستم آدرست را عوض کرده ای. از نوشته هایت هم مدتی است بی خبرم.
تسلیت می گم نازنین. انشااله غم آخر باشه

مرسی دوست خوب و عزیزم

زهرا پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 09:43 http://Piichakkk.persianblog.ir

تسلیت میگم نسیم.
روحش در ارامش باشه
ایشالله که مامان مشکل خاصی ندارن. توکلت به خدا باشه

ممنون

حواسپرت پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 07:50

انشاله عزیزم که زود زود خوب میشه به دلت بد نیار انشاله که هیچی نیست

حواسپرت جونم مرسی

ققنوس پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 07:29 http://http://qoqnooos.blogfa.com/

نسیم جان
با خوندن پستهات غم بزرگتو حس کردم و غمگین شدم.
برای مامان نازنینت آرزوی سلامتی دارم

ممنون

dorsa پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 06:36

Azize delam alan Az webloge golo didam che etefaghi oftade..vaghean motasefam..omidvaram khoda andazeye sanginie in mosibat be shoma sabr bede..
Tefli maman..negaran nabash..zudi khub misham..
Aman yojibo moztaro eza doahe v yakshefo su

فدات شم تو خوبی؟

دایان پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 04:56

نسیم جان خواندم.یاد آفرین افتادم برای دل او هم خواندم،بعد یاد دوست خانوادگی که برادرش را تازگی از دست داده،بعد یاد دوستی که پارسال برادر جوانش را از دست داد....برایشان خواندم و مبهوت اینهمه غم اطرافم شدم.آخرین غمتان باشد.

مبهوت

خانوم ال پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 00:49 http://elinad.blogfa.com/

أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ

نگران نباش و دعا کن تا آرامش بگیری.

متشکرم

mahnaz پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 00:31 http://www.mahnaz-daneshjoo.blogfa.com

elahi hale madaretoon khoob beshe. az tahe del doa mikonam va amman yojib mikhoonam.

مرسی

پیراشکی عشق پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 00:26 http://metoyou10.blogfa.com

امیدوارم هرچه زودتر شفا پیدا کنن و سلامتیشون رو بدست بیارن.

متشکرم

انار پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 00:11 http://ladypomegranate.persianblog.ir

امیدوارم به خیر بگذره ، مریضی مامان هاجز معدود چیزهاییه که ناجور در موردش احساس ضعف میکنم .

منم

نرگس پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 00:09

ان شا الله که چیزی نیست دوستم مراقب خودت باش

ان شااله

kiwi چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 23:58

عزیزکم اگر قابل باشم حتما دعا میکنم...
نگران نباش....میدونی غم و غصه خیلی عواقبش زیادتر از اونیه که دکترا بخوان براش حدومرز بذارن
مطمن به مرور زمان بهتر میشن...
خودتم مراقب سلامت جسم و روحت باش که بتونی بهشون روحیه بدی...
زمان همه چیزو دوست میکنه فقط باید یه کم صبور باشیم و توکل کنیم.

مرسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.