یه آدم معمولی، یه آدم خیلی خیلی معمولی ام که تو به من بزرگی می دی، اندازه اون بتی که تو ذهنت ازم داری گنده م می کنی
بعد به یه آدم دیگه که خودش می تونه بزرگ باشه می گی بیاد از من مشورت بگیره
بعد من نمی فهمم باید به اون آدمه که می دونم خودش یلی یه برای خودش چی بگم
تو همیشه کارت همین بوده البته
من ولی خجالت می کشم از خودم
و فکر می کنم کی دیگه باید یکی مثل تو پیدا بشه که منو اندازه بت های خیالیش بزرگ کنه
.
بعد دوباره فکر می کنم اگرم پیدا نشد مهم نیست، مهم اینه که تو بودی
هر چند کوتاه
و من این حس رو با تو و کنار تو تجربه کردم.
پ.ن: نوشته های اخیر اگه بی سر و ته هستند ببخشید، برام این مهمه که اتفاقات اخیر رو با حسم ثبت کنم.
حالم خوبه، شاید خیلی خوب.