اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

روز دانشجو مبارک

این پیغام رو از طرف یه دوست داشتم.


نسیم جون سلام.امیدوارم که خوب باشی و این پست اخیرت آخرین پست غمگین و آخرین برگ غمگین زندگیت باشه و همیشه پر از شادی و انرژی باشی.من مدتهاست می خونمت و بیشتر خاموش بودم. 
راستش وقتی پارسال خبر قبولیتو تو دانشگاه دادی خیلی خوشحال شدم اما راستش ترسیدم که چطور نسیم می خواد هم درس بخونه هم سر کار بره.چون حدس می زدم که حوزه کاریت با حوزه کاری من مشابه باشه که طبیعتن وقت و انرژی زیادی می طلبه.منم امسال قبول شدم اما تفاوت من با تو اینه که من توی هفته بایذ برم کلاس و مرخصی بگیرم که امکانش نیست همه کلاسهامو برم.من تا غروب سر کارم و متاسفانه مادرم هم بیمار شده و اصلن نمی تونم بین کارهام تعادل برقرار کنم و گاهی پشیمان می شم از ادامه تحصیل.خوب چون رشته ارشدم مدیریته و با رسته کارشناسیم فرق داره شرکت کردن تو کلاسها واسم مهمه. 
نسیم جون درسته که شرایطمون فرق داره اما اگر ممکنه بهم بگو چطور تونستی بین کار و تحصیل و مشغله های دیگرت تعادل برقرار کنی.لطفا اگر اشکال نداره منو هم راهنمایی کن. 
ممنونم عزیزم و عذرخواهی می کنم که وقتت رو گرفتم.


عزیز دلم اولا روز دانشجو مبارک  برات روزهایی پر از خیر و برکت از خدا می خوام.

راستش رو بخوای منم یه وقتایی پشیمون می شم، در حدی که به سرم می زنه انصراف بدم، ولی کافیه یه روز دیگه، یه جمعه دیگه ساعت 4:30 بیدار شم و 5 از خونه برم بیرون و برسم دانشگاه و خانمهایی رو ببینم که خونه و زندگی و کار دارند تازه بچه هم دارن، بچه های کوچیک یا بزرگ که باید مرتب ببرندشون کلاس و به درس هاشون برسن اونوقت پشیمون می شم.

راستش نمی دونم چه حکمتی هست که آدما وقتی کار بیشتری دارند بیشتر هم تلاش می کنندلااقل من که اینجوری هستم (چند روز پیش دیدم لاله توت فرنگی هم همینو نوشته بود اونم اینجوریه) هرچی بیشتر سرت شلوغ باشه بیشتر برنامه ریزی می کنی و کارها رو به ترتب اهمیت انجام می دی، تازه از استراحتت هم بیشتر لذت می بری.

ناگفته نماند که آموزه های کلاس هدف قسمت مدیریت زمانش گاهی خیلی بدردم می خوره، راستش ما تو اون کلاس یاد گرفتیم صبح به صبح یا شب قبل از خواب کارهای روزمون رو بنویسیم و اونها رو به ترتیب اهمیت اولویت بندی کنیم، اونوقت آدم خیلی خوب می دونه چه کارهایی رو باید باید اون روز انجام بده و وقتی اول از همه اونها رو انجام می دی یه بار بزرگی از رو دوشت برداشته می شه و می بینی چقدر هم وقت داری تا به کارهای دیگه برسی.

خوب به طبع یه سری کارهای وقت تلف کردن اضافه آدم ناخودآگاه کمرنگ تر می شه مثلا من تابستون ساعتها پای وبلاگ یا فیس می نشستم، پست های مختلف رو می خوندم، کامنت می گذاشتم، تو فیس لایک می کردم و ....ولی حالا شاید در روز یه بار برم فیس اونم بیشتر از نیم ساعت نمی شه اینجا هم معمولا یه روز در میون می آم، چیزی رو هم به اون شکل از دست نمی دم، حالا فعال هم نیستم ولی درحدی که از دوستام خبر داشته باشم می رسم حضور داشته باشم.

یا مثلا شبها رو معمولا زود می خوابم، تازه چند وقته سه روز در هفته ورزش هم می رم، ساعت 5 از سرکار می رسم اونجا تا 5:50 تا برسم خونه می شه 6:15 تقریباً، قبل تر ها وقتی می رسیدم خونه خیلی زمان رو به ولو بودن می گذروندم ولی حالا به خودم عادت دادم تا می رسم یه چایی بخورم همراه با بیسکویتی، شکلاتی چیزی، همین باعث می شه انگار تکلیفم روشن شده بعدش دیگه برم تو اتاق و شروع کنم به جمع و جور یا درس خوندن.

قبلنا بیشتر و بیشتر وقتم با تلفن پر می شد ولی حالا کمتر و کمتر سراغش می رم. خلاصه که با مدیریت زمان می شه خیلی کارها کرد، همونطور که خانمهایی با مشغله هایی خیلی بیشتر از ما تونستن و می تونن، ما هم ایشالا می تونیم، تازه خوبی این دوره اینه که نسبتاً کوتاهه پس یه کوچولو سختی رو تحمل کنیم ایشالا این روزها هم می گذره.

امیدوارم تونسته باشم کمکی بکنم 

دوست عزیزم خیلی خیلی خیلی دعا می کنم که حال مادرت هرچی زودتر خوب خوب بشه و ایشون در کنارتون صحیح و سلامت داشته باشین که نگرانی هاتم کمتر بشن. 

نظرات 1 + ارسال نظر
گیلاس آبی یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت 12:00 http://thebluecherry.blogfa.com

یادش بخیر دانشجوئی....

دلت تنگ شده تکلیف بهت بدم انجام بدی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.