اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

آباد شده خوب

فکر کنم قبلا گفته بودم که دم خونه ما جای پارک یه معضل بزرگه.... اوایل که اومده بودیم تو این خونه یه محوطه خاکی نزدیک خونه بود جلوی یه ساختمون اداری که مخصوص جای پارک بود، ما هم هروقت جای پارک پیدا نمی کردیم می رفتیم اونجا

و از جایی هم که هرکدوممون می رسیم خونه مامان عادت داره بپرسه ماشین رو کجا پارک کردی؟ اسم اون زمین خاکی رو گذاشته بودیم "خـــــرابه" می گفتیم تو خرابه هه

حالا چند ماهی هست که اون زمین خاکی رو آسفالت کردن و جدول کشی و اینها.... ما هم راستش تا مدتها هنوز بهش می گفتیم خرابه هه..... بعد همه مون به هم انتقاد می کردیم که اونجا که دیگه آباد شده

بعد از مدتی می گفتیم "خرابه هه که آباد شده" 


حالا اینا رو داشته باشید دیروز رفتم خونه، دوست مامانم خونه مون مهمون بود و طبق معمول تا رسیدم مامان پرسید ماشین رو کجا گذاشتی؟ منم در حالیکه داشتم با دوست مامانم احوال پرسی می کردم گفتم: تو آبادی  


قیافه دوست مامانم دیدنی بود 

طفلک روشم نشد بپرسه منظورم چیه 


نظرات 3 + ارسال نظر
امین یکشنبه 7 اردیبهشت 1393 ساعت 13:45

سلام چه جالب
خخخخخخخخ
تو خرابه هه
برچشب زدی نوشته ات رو اندر احوالات مشنگی من

سلام

مریم.ا یکشنبه 7 اردیبهشت 1393 ساعت 12:49

این کامنت فقط جهت زدن حاضری در دفتر رفاقتمونه تا بدونی همیشه بیادتم

الهی من فدای رفاقتمون بشم

دارچین یکشنبه 7 اردیبهشت 1393 ساعت 12:05 http://darchin-baboone.blogsky.com/

خیلی بامزه بود، مرسی شادم کردی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.