اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

3 سال + 10 روز



7 فروردین سال 90 برای من شبی به یاد ماندنی ست..... شبی از شبهایی که شروع گریه هام و دلتنگی هام بود.....
اون روزا هر روزش مثل روزهای قبل و سالهای قبلش همدیگرو می دیدیم..... ولی اون شب وقتی برگشتم خونه، بعد از یه دل سیر گریه و زاری برای اولین بار صفحه بلاگفا رو برای ساخت یه وبلاگ که توش حرفهای دلم رو بزنم باز کرده بودم.....
اون روزا و روزای بعدش و شبهای بعدش گریه می کردم.....
همه بغض ها از رفتن پرفسور شروع شد..... بعدش فوت مادربزرگم..... بعدش فوت شوهرخاله عزیزم...... بعدش تصادف موفرفری (داداش کوچیکه)...... بعدش بیمارستان رفتن های بابا...... بعد قبول نشدنم تو کنکور........ آخریش هم..... آخریه آخریش و دردناکترینش سعیــــــد.....
ولی حالا یه جای دیگه ام...... جایی که دیگه خسته ام از گریه...... دلم کمی که نه، یه عالمه شادی می خواد...... یه عالمه خنده می خواد......
روز 7 فروردین رو فکر کردم...... و تا 10 شمردم...... می خوام بپرم هوا و همه غمها رو بتکونم...... می خوام دیگه با دنیا، با خدا و با شادی های زمین آشتی کنم...... خدایا حتما صدامو شنیدی..... ولی نوشتم چون "مکتوب موثر است"

نظرات 8 + ارسال نظر
النازم جمعه 22 فروردین 1393 ساعت 01:51

سلام نسیم جان
فک کنم یکی دوبار واست کامنت گذاشتم ولی هر از گاهی میام و میخونمت،ارزوی روزهای خوب و ارامش خاطر و شادی عالمگیر برات دارم عزیزم،
اینو خــــــــــــــعلی دوس داشتم:
می خوام بپرم هوا و همه غمها رو بتکونم...... می خوام دیگه با دنیا، با خدا و با شادی های زمین آشتی کنم...... خدایا حتما صدامو شنیدی..... ولی نوشتم چون "مکتوب موثر است"

سلام دوست خوبم مرسی

مریم.ا دوشنبه 18 فروردین 1393 ساعت 10:48

جناب بهزاد خان اولا کی به جنابعالی اجازه داده نظر بدی ثانیا تو که این خانوم رو نمیشناسی چرا نظر میدی به حضورتون عرض کنم چن تا از کامنتا رو که بخونین میفهمین که اوضاع محبوبیت این خانم چطوره! بعدشم تو چیکاره خدایی؟؟؟؟؟؟؟؟ نشنیدی هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند؟ وقتی خیلی تو آسایش بودی یه نمه به حضور و دوست داشته شدن توسط خدا باید شک کرد. خانوم نسیم حتما حتما حتما یه حساب ویژه پیش خدا داره شک نداشته باش حداقل از من و شما بهتر

بی خیال بابا رفتم وبلاگشو دیدم همش نفرین و مرگ بر و اینها بود
ولی خداییش من فکر نمی کنم اینهمه که تو لطف داری محبوب باشم ها اینا همش محبت های دوست گلی مثل توئه

مریم.ا دوشنبه 18 فروردین 1393 ساعت 10:42

تصمیم خیلی منچستری گرفتی (اصطلاح مهرخند وقتی بخواد بگه یه چیز خیلی عالیه) من و نی نی هم واسه روزای شادت دعا می کنیم که توی این سال واسه همیشهههههههههههههه مهمون دل مهربونت بشن

الهــــــــی من فدای تو و نی نی بشم و ایشالا همیشه صدای خنده های مهرخند تو خونه تون پرطنین باشه دوستت دارم ممنونم از دعای خوبت

مشتاق یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 18:06

عزیزم، ایشالا از این فه بعد خوشیای زندگیت زو و خبرای فوق العاده شاد رو اینجا ثبت کنی.

عزیــــــــــزم مرسی

غ ــزل یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 15:58 http://life-time.blogsky.com/

این یارو چی زر میزنه اینجا

غ ــزل یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 15:57 http://life-time.blogsky.com/

چقدر پر انرژی و دوست داشتنی
دوستت دارم
یادم میاد اون اولا که مینوشتی، چون میگفتی پروفسور فکر میکردم سن تو و پروفسور بالاست
اون موقع ها خاموش میخوندمت تا کم کم با هم دوست شدیم.

عزیزم نه بابا پرفسور یک سال و یک ماه از من بزرگتره

سمیه-تهران نوشت یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 14:25 http://tehrannevesht.blogsky.com

وای نسیم چقدر حس های این روزهات رو دوست دارم و دلم می خواد بپرم بغلت کنم بس که حس مثبت داری و دعا می کنم از ته دل که این حس های خوبت جاودانه باشه و تو هم دعا کن من کمی حس مثبت بیشتری بگیرم و بتونم نگهش دارم

الهی من قربونت برم دوست جونم تو پر از حس مثبتی فقط زیادی به خودت سخت می گیری ببین چندبار گفتم

بهزاد یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 13:05 http://lashkhoor.blogsky.com

هیچکی تو رو نمیخاد حتی خدا.پس بمیر زودتر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.