اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

بعضی از آدمها بلدن یه جوره قشنگتر زندگی کنن

وجود بعضی از آدمها تو زندگی دلت رو قرص می کنه

آدمهایی که نگاهشون آشناست حتی اگه رابطه خونی که باهات دارن زیاد هم نزدیک نباشه 

آدمهایی که وقتی کنارتن خیالت راحت می شه و می تونی مطمئن باشی که از جنس خودتن

لبخندشون بهت آرامش می ده

حس امنیت می کنی در کنارشونی از اون امنیت هایی که آدم رو بعد از یه مسافرت طولانی می رسونه خونه

حرف که می زنی باهاشون از ته دلت می گی 

حرفهای گرد و خاک گرفته ته دلت رو می آری بیرون، می تکونی شون و اونوقته که می فهمی چقدر از سنگینی شون کم شد

دلت که سبک بشه خودت هم سبک می شی

.

بعضی وقتا از این جنس آدمها کنار دستت داری

هر روز و هر لحظه هستن 

هر وقت اراده کنی می آن 

می شینن پیشت

با مهربونی نگاهت می کنن

دستت رو می گیرن و می زارن خودت باشی

خود خودت

اون وقته که دلت قرصه به خودت

به خودی که شاید تلخ باشه گاهی

کسی رو داری که قضاوتت نمی کنه

دلگیر نمی شه از تلخی های گاه و بی گاهت

و تو می تونی با خیال راحت دیوونه باشی

دیوونه بودن یعنی عقلت رو بفرستی مرخصی

بالاخونه رو تعطیل کنی 

درش رو کلید کنی و کلیدش رو گم کنی


بعد افسارت رو بدی دست دلت

اونم هر کاری دلش خواست باهات می کنه

یه لحظه خنده رو لبهات می آره، یه لحظه گریه، یه کمی غر، یه کمی آه، یا شاید بدگویی یا خل و چل بازی....

خلاصه می زاره که بار همه تنهایی هایی که توت انباشته شده رو سبک کنی

.

و امان از وقتی که مخاطبت با جون و دل باهات همراه بشه

خودشم یه دیوونه باشه بدتر از تو

.

بعضی وقتا هم البته این شانس رو نداری که از این قشر انسانهای فرشته گونه رو دم دست داشته باشی

ولی اینا خوبیشون اینه که هر وقت باشن جبران نبودن هاشونو یه جا می کنند

.

بعد از فوت سعید فرصت پیدا کردم خیلی از آدمها رو یه جوره دیگه بشناسم

کسایی که شاید هفت پشت غریبه بودن ولی چنان بودنشون برام دلگرمی می شد که حس می کردی می خوان باری از رو دوشت بردارن باری که به سنگینی کوه بود و هرچقدرم از روش برمی داشتی سبک نمی شد

و یا کسانی که شاید راهشون خیلی دور بود ولی چنان همراهت بودن که دلت گرم می شد تو این روزای سخت تنها نیستی

.

فهمیدم کافیه آدمها بخوان دلشون رو باهات همراه کنن می تونن

اصلاً کار سختی نیست

اگه کسی بخواد که وجودش آرامش بخش باشه

اونم احتمالاً کسیه که خودش روزای سخت زیادی رو تو زندگیش گذرونده

و البته این شرط لازمه ولی شرط کافیش داشتن یه دل پر از مهربونیه

.

.

.

دلیل همه این حرفهام رو تو یه پست دیگه می نویسم، این خیلی طولانی شد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.