اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

اینقدر که دلم می خواد اینجا شاد بنویسم

راستش دلم می خواست زندگیم پر از شادی باشه..... یه عالمه خبر خوب و انرژی مثبت داشته باشم و اینقدر از خوشحالی و خوشبختی تو وبلاگم بنویسم که خودم هم راضی باشم از گذروندن این روزهای جوونی با اینهمه شادی و خوشحالی و خوشبختی ......

هرپستی که گه گاهی می نویسم با خودم می گم ایشالا پست بعدی یه خبرخوب و یه اتفاق عالی باشه..... به خاطر همین گاهی وقتها اصلا دلم نمی خواد بنویسم وقتی که می دونم بازم باید از غم و رنج و گرفتاری بنویسم....... خیلی چیزها رو تو این مدت فاکتور گرفتم، خیلی از اتفاقهای ناخوشایند رو

ولی تصمیم دارم این پستم شاد شاد باشه و امیدبخش.... شاید طلسمش شکسته شد...... یعنی ایشالا که می شه

این متن رو امروز صبح یکی از دوستای عزیز کلاس هدف تو وایبر برام فرستاد و اینقدر دوستش داشتم که اولش برای همه دوست جونی هام تو وایبر کپی اش کردم بعد فکر کردم چرا اینجا رو ازش بی نصیب بزارم



فریدون مشیری : یاد من باشد فردا دم صبح

جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم

یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم

یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست

یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی

یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت……

نظرات 9 + ارسال نظر
مریم.ا سه‌شنبه 29 بهمن 1392 ساعت 08:47

آدمهای مهربان را دوست دارم.........
آنهایی که بدی هیچکس را باور ندارند......
آنهایی که برای همه کس لبخند دارند.........
همانهایی که بوی ناب آدم می دهند..........
و من باور دارم که تو از همانهایی............

منو اینهمه خوشبختـــــــــــی
تو بهترین دوست دنیایی

مریم.ا دوشنبه 28 بهمن 1392 ساعت 14:15

هر روز میخونمت باور کن قبل از شروع کارم ولی هرچی نظر میذاشتم ثبت نمی شد خعلی مخلصتیم باور کنننننننننننن هیچوقت هم فراموشت نمی کنم. ریا نباشه همیشه سر نمازم دعات می کنم البته اگه لایق باشیم

الهی فدات شم دوستم تو روح و قلبت اینقدر پاکه که همیشه فکر می کنم یه دوستی دیرینه با هم داریم با اینکه هیچ وقت ندیدمت
دوستت دارم و همیشه ممنون لطف و دعاهای پرخیرت هستم مواظب خودت باش

زی زی دوشنبه 28 بهمن 1392 ساعت 14:04 http://zizi1364.blogfa.com/

چه جالب من هم خیلی وقت ها صبر می کنم که یه پست خوشحال بذارم اما نمیشه!البته مطمئنم اتفاق میافته و امیدوارم..ایشالا بزودی یه پست خوشحال ازت بخونم

مرسی عزیزم از تو هم

مریم.ا دوشنبه 28 بهمن 1392 ساعت 08:02

میرسه عزیزززززززززززززززززززز خبرای خوش هم میرسه زیبا بود عین دل آفتابیت

مــــــــــــــــــــــــــریم تو کجایی؟؟؟؟؟
دلم برات یه ذره شده

توت فرنگی روی خامه یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 21:23

خیلی قشنگ بود.خواستم اینجا هم ازت تشکر کنم دوستم.

الهی من فدای شما بشوم

سمیه-تهران نوشت یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 20:52 http://tehrannevesht.blogsky.com

نسیم این بهترین کاری بود که می تونستی انجام بدی عالی بود این متن دست تو اون دوستمون درد نکنه می دونی توی این متن چقدر انرژی هست دم فریدون مشیری هم گرم

دمش سشوار واقعا

دایان یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 14:43

خدا رحمت کنه فریدون مشیری را...چقدر قشنگ کلمات چیده تا ما را امیدوار کند.

آره واقعا
خیلی قشنگ اینکارو کرده

12 یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 12:36 http://page12.blogfa.com

سلام
خیلی خوب بود این. این شعر فریدون مشیری رو ندیده بودم. نوشتم برای خودم تا داشته باشم. مرسی
بهار که بیاد هوای زندگی هم عوض می شه. ان شاالله.

خدا رو شکر که خوشت اومد

آفرین یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 12:36

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.