اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

اندر احوالات سی سالگی

من اینجا زندگی ام را دوره می کنم

ادای بی غمی


خیلی درد داره وقتی خودتو مجبور می کنی کلاسهاتو کنسل کنی و در اولین فرصت خودتو برسونی خونه برای اینکه اگه شده فقط کنار مامان بشینی که اگه حرفی هم ندارید حداقل تنهاش نذاشته باشی

یا کنترل تلویزیون و بگیری دستت و به جای آهنگهای غمگین و گریه دار یه فیلم مسخره هرچند درپیت پیدا کنی، فقط برای اینکه یه صدایی تو خونه پیچیده باشه

هر از چند دقیقه ای هم بلند شی یه دور تو خونه بزنی و از مامان یه چیزی بخوای که به حرف بکشونیش

بابا هم این روزها اینقدر داغونه که از وقتی می آد خونه می ره تو اتاقش و به هوای فوتبال یا اخبار دیدن خودشو اونجا حبس می کنه، فقط گاهی به بهانه ای می اد بیرون، یه نگاهی به ما می اندازه و می گه خوبیــــــــــــد؟؟؟


پریشب برای داداشی اس ام اس دادم که تو رو خدا سعی کن این شبها یه کمی زودتر بیای خونه، همینقدر که دور و بر مامان باشیم، شاید بتونیم یه کمی حواسشو پرت کنیم

و درد بیشتر جواب داداشی بود که نوشته بود... باشه ولی من خودم این روزها اینقدر داغونم که همش دوستام سعی می کنن برام برنامه بزارن و دورم باشن، ولی نمی شه هرجا می رم یادم می افته که با "س" اینجا بودیم........ هرکیو از دوستام می بینم بهش می گم پسرخاله ام رو یادته! و بازم همه چی مث آوار رو سرم خراب می شه


جواب داداشی بیشتر داغونم کرد، نمی دونم چکار باید بکنم

دیشب رو زود اومد، خیلی هم سعی کرد عادی باشه و به ظاهر حالش رو خوب نشون بده، البته بی تاثیر هم نبود حال مامان رو هم بهتر کرد و به بهانه اینکه خودشم می خواد فوتبال ببینه بابا رو هم مجبور کرد بیاد پیش ما بشینه، خلاصه که دیشب همه مون ادای آدمهای بی غم رو در آوردیم 

نظرات 6 + ارسال نظر
خانومه اقای x شنبه 7 دی 1392 ساعت 20:21 http://tanhaemina.blogfa.com/

میفهمم چون دارم خودم این دردو میکشم
مادر منم مریضه!

ایشالا هرچه زودتر خوب بشن

توت فرنگی پنج‌شنبه 5 دی 1392 ساعت 18:15 http://setayeshgar58.blogfa.com/

خیلی سخته ، تجربه داشتم این وضعیت رو

می دونم

گلابتون بانو چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 21:29 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

خیلی سخته کنار اومدن با یه همچین فاجعه ای... خدا بهتون صبرو آرامش بده.

ممنون

آیدا چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 17:11

خیلی سخته اما واقعن تلاشت ستودنی ئه.

ممنون

سمیه-تهران نوشت چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 13:19 http://tehrannevesht.blogsky.com

چقدر هم حس بد و مزخرفیه که طوری رفتار کنی که هیچ اتفاقی نیفتاده اما همین حس تقلبی و فیک کمک می کنه که کم کم حالتون بهتر بشه و چندان توی غم نمونید من برای موضوع دیگه ای تجربه اش رو دارم

ایشالا دیگه هیچ وقت تجربه اش نکنیم دوستم

آمیتریس چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 11:37 http://amitrisashegh.blogsky.com/

سخت ترین کار دنیا است ... درک میکنم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.